خود را در شفافیت خویش از دست میدهم

ساخت وبلاگ
  رفته بودم مسجد، يه دل سير اشك ريخته م ... چه قدر خوب بود كه هيچ كس اونجا منو نميشناخت ... گم شدم توي تاريكي و آهنگ خوب صداي آقاي نوحه خون ... نمي دونم براي مظلوميت و غربت امامم اونهمه اشك ريختم يا براي دل شكسته خودم ... چراغ ها كه روشن شد، بي اينكه چشمهام تو چشم كسي بيفته، يواشي از اون گوشه رفتم بيرون و راهي خونه ... اين هم از بركت اين شبهاست به گمانم. ........................................... خود را در شفافیت خویش از دست میدهم...ادامه مطلب
ما را در سایت خود را در شفافیت خویش از دست میدهم دنبال می کنید

برچسب : گريه,محرم, نویسنده : 8therequiema بازدید : 53 تاريخ : سه شنبه 7 شهريور 1396 ساعت: 16:09


هر یکی به چیزی مشغول و به آن خوشدل و خرسند. بعضی روحی بودند، به روحِ خود مشغول بودند، بعضی به عقل خود، بعضی به نفس خود. تو را بی‌کس یافتیم. همه ی یاران رفتند به سوی مطلوبانِ خود و تنهات رها کردند. من یارِ بی‌یارانم.

"شمس بینظیر من"

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۵ساعت 10:42  توسط دخترک  | 
خود را در شفافیت خویش از دست میدهم...
ما را در سایت خود را در شفافیت خویش از دست میدهم دنبال می کنید

برچسب : یاران, نویسنده : 8therequiema بازدید : 29 تاريخ : سه شنبه 7 شهريور 1396 ساعت: 16:09

صاحبِ طبع نمی‌یابد، صاحبِ دل می‌باید. دل بجوی، نه طبع. چه جایِ دل؟ دل روپوش است. آن صاحب، خداست. از غیرت، صاحبدلش می‌گویند. نه وقتی پرتوِ جلالِ حق می‌آید، دل خرّم است، وقتی غایب می‌باشد، برعکس. الّا چندانی چنین شود که دل گرم می‌شود و می‌گدازد. چندان که دل بشکند و از میان برخیزد - خدای مانَد. "شمس " ----  شمس دیوانه ترم می کند ... *حاقظ + نوشته شده در  دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵ساعت 10:35  توسط دخترک  خود را در شفافیت خویش از دست میدهم...ادامه مطلب
ما را در سایت خود را در شفافیت خویش از دست میدهم دنبال می کنید

برچسب : حجاب,تویی,حافظ,میان,برخیز, نویسنده : 8therequiema بازدید : 55 تاريخ : سه شنبه 7 شهريور 1396 ساعت: 16:09


"این را یاد دارید که ورقِ خود را می‌خوانید، از ورقِ یار هم چیری فرو خوانید. شما را این سود دارد. این همه رنجها از این شد که ورقِ خود می‌خوانید، ورقِ یار هیچ نمی‌خوانید."

"شمس"


بینظیر است، می بینی؟

+ نوشته شده در  دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵ساعت 10:42  توسط دخترک  | 
خود را در شفافیت خویش از دست میدهم...
ما را در سایت خود را در شفافیت خویش از دست میدهم دنبال می کنید

برچسب : رنجها, نویسنده : 8therequiema بازدید : 19 تاريخ : سه شنبه 7 شهريور 1396 ساعت: 16:09

شمس مسحور و دیوانه‌ام می‌کند. این را بخوان:

مقصود از وجودِ عالم، ملاقاتِ دو دوست بود که روی در هم نهند، جهتِ خدا - دور از هوا. مقصود نان نی، نانبا نی، قصّابی و قصّاب نی. چنان که این ساعت، به خدمتِ مولانا آسوده‌ایم.

دیوانه‌ات نمی‌کند؟

*مولانا

نیمه شب است - شب قبل از امتحان cloud technologies! 

خود را در شفافیت خویش از دست میدهم...
ما را در سایت خود را در شفافیت خویش از دست میدهم دنبال می کنید

برچسب : حیلت,عاشقا,دیوانه,دیوانه, نویسنده : 8therequiema بازدید : 56 تاريخ : سه شنبه 7 شهريور 1396 ساعت: 16:09

صبح قشنگ و خنکی است. امروز همه روز را خانه‌ام. لاته جانم را سر فرصت با دسنگاه اسپرسوی خانگی ام درست کرده ام و روی مبل نشسته ام و آفتاب قشنگ کم نوری که از در شیشه ای حیاط خانه ام، توی حال افتاده، مرا با خودش می برد ... این روزها عوض شده ام ... دوباره شور و شوق و هیجان زندگی داره برمیگرده توی رگهام ... حالم خیلی بهتره نسبت به چند ماه پیش که اینجا بودم . اون مدت چندماه، تا قبل از ایران رفتن، فقط خود خود را در شفافیت خویش از دست میدهم...ادامه مطلب
ما را در سایت خود را در شفافیت خویش از دست میدهم دنبال می کنید

برچسب : روزهایم, نویسنده : 8therequiema بازدید : 28 تاريخ : سه شنبه 7 شهريور 1396 ساعت: 16:09

بايد بنويسم، از اين روزها، از اينهمه اتفاق.... سفر عجيب و تلخم به كانادا..... وقتي كه بر ميگشتم، وقتي رسيدم، توي فرودگاه مامان و بابا رو كه بغل كردم و هرسه زديم زير گريه! همه تلخي و فشار عجيب اون چند روز اونجوري ريختبيرون و من توي بغلشون انگار كه همه دنيا رو دوباره بهم داده بودن... همه  با هم اومده بودن دنبالم فرودگاه، انگار كه مدتهاست از هم دور بوديم و نتونستهباشن صبر كنن تا برسم خونه... مي رس خود را در شفافیت خویش از دست میدهم...ادامه مطلب
ما را در سایت خود را در شفافیت خویش از دست میدهم دنبال می کنید

برچسب : باید,نوشت,شاید, نویسنده : 8therequiema بازدید : 47 تاريخ : سه شنبه 7 شهريور 1396 ساعت: 16:09

  خودم را نميفهمم ... اينهمه اندوه غريبي را كه يك هفته هست چنگ به دلم انداخته ... اينهمه دلتنگي كه بغضي مدام را اين چند روزه توي گلويم نشانده ... امان از اين پاييز و هواي باراني اش كه بيشتر از هر زمان ديگر آدم دوست مَس خواهد ... كسي كه هراز گاهي، دم دم هاي غروب كه دلت ميگيرد، بهش بگي پاشو بيا بريم قدمكي بزنيم، هواي خوب پاييز را نفس بكشيم، يه قهوه خوب توي يك كافي شاپ دنج .... كسي كه چشم هات كه افتاد توي چشمهاش، همه چيز يادت برود، باهاش راحت باشي، هرازگاهي دزدكي نگاه كني بهش و دلت گرم شود به بودنش... گاهي كه هوس كردي بغلش كني سفت ... شانه به شانه اش قدم بزني ...   خود را در شفافیت خویش از دست میدهم...ادامه مطلب
ما را در سایت خود را در شفافیت خویش از دست میدهم دنبال می کنید

برچسب : از روزهای نیستی و باران,از روزها علی عظیمی,از روزها علی عظیمی متن,از روزها علی عظیمی دانلود,روزها از پی هم میگذرند,روزهای از دست رفته,روزها از پی هم میگذرد,از این روزها,عکس از روزهای برفی,عکس از روزهای بارانی, نویسنده : 8therequiema بازدید : 35 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 17:50

 

 

من ديگه چي بگم آخه؟؟....

* "ليلاچه" - چارتار

 

خود را در شفافیت خویش از دست میدهم...
ما را در سایت خود را در شفافیت خویش از دست میدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8therequiema بازدید : 49 تاريخ : دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 20:07

پدر براي من هميشه يعني پناهگاه، يعني جايي كه امن و آرومه، نو متر وات! از وقتي كوچكتر بودم، همه هميشه، هرجايي گير كردم، هرجايي نگران شدم، هرجايي موندم، با يه تلفن به بابا، با درميون گذاشتن قضيه با بابا، همه چيز خيلي سريع، ظرف چند دقيقه يا چند ساعت يا چند روز درست ميشد! هيچ وقت يادم نيست جايي به مشكلي خوردم و به بابا گفتم اما بابا با همون آرامش عجيب و غريب هميشگيش و اون نگاه مهربون و امنش، نگفت "نگران نباش"، "خودم حلش مي كنم"، "چيزي نيست كه"، يا اينكه في البداهه راه حلش رو بهم مي گفت ... پدر براي من هميشه پناهگاه بوده، هميشه جاي امن و آرامش بوده ... و هرجا كه به خود را در شفافیت خویش از دست میدهم...ادامه مطلب
ما را در سایت خود را در شفافیت خویش از دست میدهم دنبال می کنید

برچسب : پدرام کریمی,پدر خوب,پدر خوانده,پدر و مادر,پدر, فراهانی,پدرام شانه ساز,پدر سالار,پدر یعنی,پدر مرتضی پاشایی,پدر عمو پورنگ, نویسنده : 8therequiema بازدید : 28 تاريخ : دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 20:07